حافظ شیراز

حافظ شیراز,شهر شیراز,اشعار حافظ ,همراه باشاعران ونویسندگان

حافظ شیراز

حافظ شیراز,شهر شیراز,اشعار حافظ ,همراه باشاعران ونویسندگان

باغ البالو


باغ البالو اثر انتوان چخوف

باغ-البالو-اثر-انتوان-چخوفباغ البالو اثر انتوان چخوفدانلود فایل

نامه های عاشقانه نیما

نامه-های-عاشقانه-نیمانیما یوشیج یکی از مهمترین چهره‌های معاصر است که علاوه بر ادبیات بر دیگر حوزه‌های فرهنگی و حتی اجتماعی هم تاثیر گذاشته است. سال‌ها پس از در گذشت این شاعر، تئوریسین و نویسنده مهم، هنوز در بسیاری مواقع جامعه ایرانی به اهمیت افکار و عقاید او پی نبرده است. در واقع باید گفت نیما ناشناخته مانده است. علی ..دانلود فایل

حکایت آن که دلسرد نشد

حکایت-آن-که-دلسرد-نشدبیشترین اشتباه مردم در این است که آنها همه وقت موجود در دنیا را در اختیار دارند تا آنچه برایشان مهم است انجام دهند. آدمهای واقعآ خردمند و پولدار در این جهان طوری زندگی می کنند که انگار هر روز آخرین روز زندگیشان است و باید ضروری ترین کار را انجام دهند...دانلود فایل

رمان و اکنون سرنوشت را بنواز

رمان-و-اکنون-سرنوشت-را-بنوازیه رمان پر ساز و نواز و عشق و هیجاندانلود فایل

رمان و اکنون سرنوشت را بنواز


رمان و اکنون سرنوشت را بنواز
قیمت: 5,000 تومان

بخشی از رمان و اکنون سرنوشت را بنواز(یا همون دیدگان بسته ی عشق)


شب شده بود و تاریکی بیش از حد اتاق، استاد سعیدی را به یاد حرفهایی که شروین در اتاق اساتید زده بود انداخت؛ برای رهایی یافتن از افکار پریشانش به پیانویِ قدیمی‌اش پناه برد و سرگرم نواختن شد. سیمین که صدای پیانو را شنید صندلی‌ای برای خود آورد و کنار پدر نشست. با آمدن او استاد سعیدی دست از نواختن کشید و روی کاناپه نشست. سیمین به سمت پدرش برگشت و پرسید: « ازم دلخورین؟ » پدر که نمی‌خواست در آن حال با دخترش حرف بزند از جایش بلند شد تا به اتاقش برود که سیمین دست به کمر رو به رویش ایستاد و گفت: « جوابمو ندادین. » پدر به چشمان درشت سیمین که سیاهی‌اش به شب طعنه ‌می‌زد خیره شد و پرسید: «اگه چشمات خوب نشدن چی؟»


-  اونوقت نمی‌بینم؛ مثل الان! اما اگه خوب بشن ...


سیمین بدون این که حرفش را تمام کند در افکار خود غوطه‌ور شد؛ وقتی به خود آمد که صدای ماشین پدر را از دور شنید. به اتاقش رفت و پنجره را باز کرد تا هوای سرد حالش را جا بیاورد که قطرات باران روی صورتش فرود آمدند و او را به نواختن ویولن ترغیب کردند. دقیقه‌ای بیشتر ویولن نزده بود که صدای رعد وحشتناکی او را به سکوت واداشت؛ ویولنش را روی تخت گذاشت و خواست پنجره را ببندد که صدای سنگی که به شیشه‌ خورد مانعش شد. سرش را تا آنجا که امکان داشت از پنجره بیرون برد و با صدای بلند پرسید: «کی اونجاست؟» سینا با صدایی که بر اثر سرما می‌لرزید جواب داد: «منم سیمین خانوم، نترسین.»  سیمین لبخندی زد و از پنجره فاصله گرفت. سینا که آمده بود حرفهای مهمی به او بزند چند باری نامش را صدا زد تا بالاخره سیمین در آستانه‌ی در ظاهر شد و رو به روی سینا ایستاد. سینا بی‌مقدمه کتابی را که در دست داشت به او داد و گفت: « وقتی برگشتین بخونینش. » سیمین برای این که بتواند کتاب را در دستانش نگه دارد ویولن را به سینا سپرد و به دقت جلد صیقلی کتاب را لمس کرد و آه کشید. سینا به چهره‌ی گرفته‌ی سیمین خیره شد: « چرا ناراحت شدین؟ »


-  نمی‌تونم بخونمش.


-  گفتم تو راه برگشت؛ بعد عمل، وقتی چشماتون خوب شد.


سیمین لبخندی زد و کتاب را محکم در آغوش گرفت. سینا نگاهی به ویولن انداخت و با دودلی پرسید: « این پیشم بمونه؟ » سیمین آرشه را هم به او سپرد و گفت: « قول می‌دی مواظبش باشی؟ »  


-  مثل جونم ازش مواظبت می‌کنم به شرط اینکه تو هم قول بدی مواظب خودت باشی.


 سیمین لبخندی زد و به فکر فرو رفت. سینا با نگرانی به سیمین که ناراحتی در چهره‌اش موج می‌زد خیره شد و پرسید: « چی شد؟ »


-  اگه خوب نشدن چی؟ اگه نتونستم کتابو بخونم؟


-  اونوقت آخرین برگه‌شو بخون.


سیمین با اشتیاق کتاب را باز کرد تا آخرین صفحه‌اش را بخواند که سینا با دلخوری گفت: « حالا نه. » بعد از اینکه سیمین کتاب را بست ادامه داد: « هر اتفاقی بیفته، تو یه چیزی واسه خوندن داری پس نگران نباش! » سیمین لبخندی زد و سرش را بالا گرفت. سینا لحظه‌ای به چهره‌ی زیبایِ سیمین خیره شد و بعد سرش را پایین انداخت که متوجه پای برهنه‌ی او شد: « چرا کفش نپوشیدی؟ » سیمین که تازه متوجه سرمای زمین شده بود روی نوک انگشتانش ایستاد و با خود زمزمه کرد: « کفش نپوشیدم؟! »


-  اینطوری مواظب خودتی؟


 سیمین بدون خداحافظی وارد خانه شد و در را پشت سرش بست. سینا به پنجره‌ی باز اتاق که باد آن را به رقص درآورده بود خیره شد که سیمین پشت پنجره ظاهر شد و با صدای بلند گفت: «من سر قولم هستم.» سینا پالتویش را دور ویولن پیچید و فریاد زد: « منم سر قولم هستم. » سیمین دستی به نشانه‌ی خداحافظی برایش تکان داد و او را زیر باران تنها گذاشت...



بقیه اش چی میشه؟ کی می دونه؟ اونی که کتابو خونده باشه! 


اگه دوست دارین از باقی ماجرا با خبر بشین کتابو تهیه کنید.


موفق و خوشحال باشید:)


خرید        سوال از فروشنده

نامه های عاشقانه نیما


نامه های عاشقانه نیما

نامه-های-عاشقانه-نیمانیما یوشیج یکی از مهمترین چهره‌های معاصر است که علاوه بر ادبیات بر دیگر حوزه‌های فرهنگی و حتی اجتماعی هم تاثیر گذاشته است. سال‌ها پس از در گذشت این شاعر، تئوریسین و نویسنده مهم، هنوز در بسیاری مواقع جامعه ایرانی به اهمیت افکار و عقاید او پی نبرده است. در واقع باید گفت نیما ناشناخته مانده است. علی ..دانلود فایل

باغ البالو اثر انتوان چخوف

باغ-البالو-اثر-انتوان-چخوفباغ البالو اثر انتوان چخوفدانلود فایل

حکایت آن که دلسرد نشد

حکایت-آن-که-دلسرد-نشدبیشترین اشتباه مردم در این است که آنها همه وقت موجود در دنیا را در اختیار دارند تا آنچه برایشان مهم است انجام دهند. آدمهای واقعآ خردمند و پولدار در این جهان طوری زندگی می کنند که انگار هر روز آخرین روز زندگیشان است و باید ضروری ترین کار را انجام دهند...دانلود فایل

رمان و اکنون سرنوشت را بنواز

رمان-و-اکنون-سرنوشت-را-بنوازیه رمان پر ساز و نواز و عشق و هیجاندانلود فایل

آموزش داستان نویسی

آموزش-داستان-نویسیدر این کتاب الکترونیکی مهارت داستان نویسی را در 28 صفحه می آموزید و با عناصر مهم داستان آشنا می شوید.دانلود فایل

دو بیتی های شاعران امروز

دو-بیتی-های-شاعران-امروزدو بیتی از قالب های ریشه دار شعر پارسی است.دو بیتی شعری یازده هجایی مرکب از چهار مصرع است که همه بر یک قافیه(جز مصرع سوم که آوردن قافیه در آن اختیاری است) می باشند.دو بیتی وزن تکامل یافته و عروضی شده ی نوعی از ترانه های دوازده هجایی قدیم ایران است.نامدارترین وزن دو بیتی بحر هزج مسدس مقصور ...دانلود فایل